سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یاد باد آن روزگاران


ساعت 7:37 عصر شنبه 103/6/31

تا دانشجویانش خودشان به جواب نمی‌رسیدند این سوال و جواب‌ها ادامه داشت. همه را با انگشت اشاره وادار به جواب می‌کرد و یا کسی که سوالش را جواب می‌داد انگشت اشاره‌اش را به طرف او می‌گرفت و اگر جوابش با آن‌چه در ذهنش منطبق بود سازگاری داشت دستش را تا اخر بسوی او می‌گرفت که یعنی جوابش درست است. ابتدا صورت قضیه را پای تخته از روی کاغذ دقیق می‌نوشت و بعد شروع به‌نوشتن اثبات می‌کرد و مرحله به مرحله اثبات را با سوال و جواب‌هایش تکمیل می‌نمود و ذره‌ای دیگر به نوشته‌اش نگاه نمی‌کرد. وقتی اثبات تمام می‌شد چشمانش می‌درخشید اما کار تمام نشده بود و حالا باید سوالات متعدد او را جواب می‌دادیم که چرا این فرض ضرورت دارد، و منِ ناشی جواب دادم که استاد شما در اثبات قضیه از این فرض استفاده کرده‌اید و او بلافاصله گفت نه باید مثالی بزنید که در صورت حدف این فرض قضیه را ساقط نماید و حالا ما دربه‌در به‌دنبال مثال نقض بودیم و او مثل این بود که تمام مثال‌ نقض‌های عالم را در ذهن دارد و رو نمی‌کند و تا دانشجو به مثال نقض نرسد اثبات قضیه ادامه دارد. و این‌گونه بود که مهرماه ما درس آنالیز ریاضی یک را اخذ نمودیم و درس تا اواخر خرداد سال بعد ادامه داشت و شش ساعت در هفته پیاپی کلاس می‌رفتیم و می‌نشستیم و با آنالیز ریاضی از دید او صفا می‎کردیم.  تازه بعد از این همه کلاس رفتن به فصل مشتق هم نرسیدیم. ساعت 8 صبح کلاس شروع می‌شد و او هیچ‍‌وقت با ساعت وارد کلاس نمی‌شد و  درس را ادامه می‌داد و مطلقاً حواسش نبود که چقدر از کلاس گذشته است. معمولاً کلاس‌ها 100 دقیقه هستند اما او تا ساعت ده و بیست دقیقه هنوز ما را به‌دنبال مثال نقض در دریای آنالیز فرستاده بود تا حوس سیگار شاید و یا همهمه‌ی بچه‌های درس آنالیز ریاضی 2 او را نهیب می زدند که وقت گذشته است و او سوال می‌کرد که ساعت چند است و ما 10 و 20 را یادآور می‌شدیم و او با کمی تامل در می‌یافت که چهل دقیقه‌ای زیادی مانده است و می‌گفت بگدارید برای جلسه‌ی بعد به اتاقش می‌رفت و به آبدارچی گروه آقای سلطانی به ترکی می‌گفت که سلطانی «بیر دانه چایی ور منه» و دو سیگار شیراز را با هم روشن‌ می‌کرد و دود تمام اتاق را فرا می‌گرفت و گاهی می‌دیدم که از سقف تا کمر او را دود فرا گرفته است. خستگی درکرده و وارد کلاس آنالیز ریاضی 2 می‌شد و این قصه تمامی نداشت.


¤ نویسنده: علی محمد نظری

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
17
:: بازدید دیروز ::
16
:: کل بازدیدها ::
367739

:: درباره من ::

یاد باد آن روزگاران

علی محمد نظری
من اگر وقت داشتم بیشتر می نوشتم. اینجا حدیث نفس است. نوشتن در باره خویشتن است و شاید در باره دنیایی که در آن بسر می بریم.

:: لینک به وبلاگ ::

یاد باد آن روزگاران

::پیوندهای روزانه ::

:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

آتش، قیصر امین پور . آملا عباس، قره بنیاد . اعراف . امام حسین (ع)، محرم، آیه اله بروجردی . اولین روز دبستان . بابا شهباز . بلاگفا. دفتر ایام . پرویز شهریاری . حج، عید قربان . حضرت ابوالفضل، نوحه سرایی . حضرت داود (ع) . حمید مصدق، سیب . دماوند . دماوند، راسوند، سفیدخانی . دماوند، کوهنوردی . دوره گرد . دیوار کعبه . ربنای شجریان . رسمی قطعی . رمی جمرات. بلعام بن باعور، . رمی جمره- ابراهیم خلیل الله . روستای سیدون . سرمین منی، مشعر، عزفات، حج . سیل، روستای سیدون . شهید ابراهیم نظری، ابراهیم همت، ابراهیم حاتمی کیا . شیخ اصلاحات، میرحسین، انتخابات 22 خرداد . شیخ صنعان . عاشقی، نماز شب . عشق پیری . عمره مفرده . عید رمضان . کتاب قانون، پرویز پرستویی مازیار میری . گوزن ها، مسعود کیمیایی . گوسفند سرا. دماوند . لجور . ماه رجب، . محمد رضا مجیدی . نوروز . هوشنگ ابتهاج . یزد، شیرکوه، دکتر محمد مشتاقیون .

:: آرشیو ::

گل های مکزیک
نقد فیلم
سیاسی
مذهبی
شعر
شخصیت ها
خاطرات
داستان
اجتماعی
سفرنامه
آبان 90
مهر 90
شهریور 90
مرداد 90
تیر 90
اردیبهشت 90
اسفند 89
دی 89
آذر 89
آبان 89
آذر 84
آذر 90
دی 90
اسفند 90
بهمن 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
شهریور 91
مرداد 91
دی 91
آذر 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
خرداد 93
اردیبهشت 93
تیر 93
مرداد 93
مهر 93
دی 93
اردیبهشت 94
اسفند 93
خرداد 94
شهریور 94
دی 94
بهمن 94
خرداد 95
اسفند 94
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 2
آبان 2

:: اوقات شرعی ::

:: لینک دوستان من::

.: شهر عشق :.
بوی سیب BOUYE SIB
انا مجنون الحسین
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران، مصر‍، یونان
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
مکتوب دکتر مهاجرانی
یاداشت های یک دانشجوی ریاضی
حاج علیرضا
سهیل
حیاط خلوت
بانو با سگ ملوس(فرشته توانگر)
صد سال تنهایی(هنگامه حیدری)
یادداشت های یک دانشجوی ریاضی(محسن بیات)
پردیس( حسین باقری)
دستنوشته های بانو

:: لوگوی دوستان من::




::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::